خیابان صدف که اکنون از بولوار وکیلآباد تا آموزگار کشیده شده است، جزو قدیمیترین معابر و محلههای منطقه11 است و در ابتدای تشکیل، از وکیلآباد تا بولوار فرهنگ فعلی را شامل میشده است.
هنوز هیچ سند مکتوبی درباره تاریخچه تشکیل محله صدف نوشته نشده و برای دستیابی به این منظور، چند روز متوالی راهی محله میشویم و مغازه به مغازه و خانهبهخانه پای صحبتهای اهالی مینشینیم و پرسانپرسان به حاج حسن مقدسی میرسیم که اولین فرد ساکن در این محله بوده است.
در دهه40، فردی به نام آقای آموزگار، باغ بزرگ و مرفهی در اینجا ساخته بود و سال 55 حاج حسن مقدسی به عنوان باغدار این باغ، همراه زن و بچهاش در آن ساکن میشوند و عنوان اولین خانواده ساکن در این محله را به خود اختصاص میدهند.
حاجی مقدسی سال81 به رحمت خدا رفته اما پسرش، حسین مقدسی خاطرات بکر و دستهاولی از آن زمان و زندگی در محله صدف دارد.
در این گزارش، از صحبتهای او و دیگر قدیمیهای محله صدف نوشتهایم و آنها که از عبور درشکهها و تانکهای ضد شورش از محله صدف برایمان صحبت کردند. از قناتها و آبانبارهای آن یاد کردند و روایت کوچههای باریک صدف و خانههای چند صد متری آن را تعریف کردند که اکنون بهنفع خیابانها عقبنشینی کرده و صدف امروزی را تشکیل دادهاند.
حسین مقدسی، متولد سال 52 است و زمانی که در باغ آقای آموزگار ساکن شدهاند، 3 ساله بوده است. او یادی از ابتدای خیابان صدف میکند که به بولوار وکیلآباد وصل بوده و میگوید: «از کنار مسیر بولوار وکیلآباد فعلی جوی آب رد میشد و ما در آن فرشهایمان را میشستیم.
بعضی روزها هم موتورسوارها میآمدند و حرکات نمایشی انجام میدادند و میرفتیم تماشا میکردیم اما در خود بولوار صدف هیچکس غیر از ما ساکن نبود. سگهای هار و وحشی داشت و همهاش بیابان بود.
آن زمان حتی محلههای دانشجو و دانشآموز شکل نگرفته بود. هیچ بولوارکشی نداشتیم و از بولوار فرهنگ به آن طرف، غیر از زندان، یا بیابان بود یا زمین کشاورزی
در حاشیه باغ آقای آموزگار که به خیابان صدف وصل بود، یک تنور داشتیم و مادرم آنجا نان میپخت. برای خرید دیگر مایحتاج هم به محله آب و برق میرفتیم. آن زمان حتی محلههای دانشجو و دانشآموز شکل نگرفته بود. هیچ بولوارکشی نداشتیم و از بولوار فرهنگ به آن طرف، غیر از زندان، یا بیابان بود یا زمین کشاورزی.»
او یادی از خاطرات پدرش میکند که سال 57، زمان اوج فعالیت انقلابیون، تانکهای رژیم شاهنشاهی را میدیده که از جلو خیابان صدف به طرف زندان میرفتهاند.
به گفته مقدسی، بیشتر زمینهای بولوار صدف آن زمان متعلق به سه فرد به نامهای حاج حسن رضایی گریکانی، محمد بربر و آقای علاقهمند بوده است. در این بین، حاج حسن رضایی که زمینهای زیادی هم داشته، یک روحانی به نام حاج آقا موسوی را وکیل خودش میکند و به او میگوید به هرکس که حداقل سه تا بچه دارد و قادر به خرید خانه نیست یک زمین حدود 300 متری بدهد. از آن زمان تکوتوک خانوادههایی ساکن صدف میشوند اما حدود سال 60 تعدادشان حداکثر به بیست خانه میرسد.
آن زمان همه خیابانهای صدف خاکی بود و چون خارج از محدوده شهری حساب میشد، آب شهری نداشتند و از آب قنات و چاه استفاده میکردند. بسیاری از زمینهای معابر اطراف صدف، متعلق به شرکت تعاونی فرهنگیان بود و بعد از اینکه اولین خانوادهها در صدف ساکن شدند، این شرکت تعاونی، مسئولیت آب رساندن به آنها را به حاجی مقدسی داد و او میراب محل شد.
او در ادامه یادی از اولین مدرسه صدف میکند: «سال 63 که این مدرسه ساخته شد، در و پنجره و نیمکت نداشت. گونی یا زیراندازی میبردیم و روی آن مینشستیم و درس میخواندیم. من آن زمان کلاس پنجم بودم. تا قبلش در آب و برق درس میخواندم اما رفتوآمد مشکل بود و مثل الان سرویس رفت و آمد نبود.
برای همین سال 63 که چارچوب مدرسه ساخته شد، بدون نیمکت و هیچی، افتتاحش کردیم و اهالی محله به همان راضی بودند. سال 70 یک مدرسه دیگر هم ساخته شد. خداروشکر در این سالها نهتنها تعداد مدرسهها زیاد شده بلکه حتی مهدهای کودک و مدارس غیرانتفاعی هم باز شده است.»
اولین مغازهای که در بولوار صدف باز شده، نانوایی آقای حدادیان است که در صدف 3 قرار دارد. این نانوایی هنوز هم دایر است منتهی خود آقای حدادیان کسالت شدید دارد و نمیتوانیم با او صحبت کنیم. مغازهاش را هم به دیگران واگذار کرده است.
دادسرای عمومی انقلاب که در ابتدای صدف قرار دارد و حدود سال 80 دایر شده، از نهادهای مهمی است که تأثیر زیادی بر بافت این محله و حتی نحوه قیمتگذاری آن گذاشته است
بعد از او، به خصوص پس از ساخت خانههای سازمانی شهرداری و مخابرات، تعداد مغازهها بیشتر میشود. اکنون در سرتاسر خیابان صدف مغازههای محلی هستند و در سالهای اخیر، با افزایش جمعیت و رفتوآمد این محله، خیلی از ساختمانها، کاربری تجاری اضافه کردهاند.
دادسرای عمومی انقلاب که در ابتدای صدف قرار دارد و حدود سال 80 دایر شده، از نهادهای مهمی است که تأثیر زیادی بر بافت این محله و حتی نحوه قیمتگذاری آن گذاشته است. به دلیل وجود دادگستری، وکلای زیادی در این محدوده دفتر زدهاند.
محله صدفی که چند دهه پیش، از خلوتیاش کسی جرئت نمیکرد در آن رفتوآمد کند، اکنون ساکنانش از ازدحام جمعیت و پارکهای دوبل خودروها خسته شدهاند. بسیاری از خانههای ویلایی چند صدمتری صدف از سال 80 به بعد تبدیل به ساختمانهای چند طبقه شدهاند و اندک ساکنان گذشته صدف که شاهد عبور درشکهها از بولوار وکیلآباد بودند اکنون جای خودشان را به ساکنانی دادهاند که شاهد عبور قطارشهری هستند.
به گفته مقدسی، شرکت تعاونی فرهنگیان، منبع آبی در دبستان مصلینژاد فعلی که در خیابان قائم مقام فراهانی قرار دارد، گذاشت و مسئولیت توزیع آب آن را به پدر حاجی مقدسی داد.
حاجی مقدسی از این منبع، شلنگهای بزرگ را زیر خاک میکرده و به خانهها میرسانده و بدین طریق آنها بهنوعی آب لولهکشی در منازل داشتهاند. ابتدا کنتوری در کار نبوده و هر خانواده ماهانه مبلغی را پرداخت میکرده است. حدود سال 61 که به مرور تعداد ساکنان بیشتر میشود، آب این منبع جوابگو نبوده و برای ساکنان خیابان صدف یک منبع آب جداگانه میگذارند و میراب این منبع هم حاجی مقدسی بوده است.
یک منبع آب هم در انتهای بولوار منظریه آن زمان که اکنون به نام شهید فخرایی نامگذاری شده، وجود داشته که میراب آن آقای رحیمی بوده است. آب این منبعها از طریق چاه تأمین میشده است و از حدود سال ۷۰ به بعد، همه چاهها در اختیار سازمان آب و فاضلاب قرار میگیرد.
به گفته مقدسی، از همان زمان انقلاب، نقشه خیاباهای محدوده خیابان صدف کشیده شده بوده اما خیابانهایی باریک و کمعرض بودهاند. بیشتر خانهها هم 300 متر به بالا بوده ولی به خاطر وسعت دادن خیابانها، عقبنشینی کرده و از متراژشان کم شده است.
باغ آموزگار هم به خاطر بولوارهای فرهنگ و شهید فخرایی عقبنشینی کرده و بخشی از زمین باغ، بولوار شده است.
او به نام قدیم صدف که به سیتیصدف شهرت داشته اشاره میکند و میگوید: سالهای اول تشکیل صدف، به جای شهرک صدف به آن سیتی صدف میگفتند اما بعد، همین نام شهرک صدف رواج پیدا کرد.
باغ آموزگار و خانههای شهرداری از ابتدا برق داشتهاند و بقیه ساکنان که آمدهاند از این منازل به خانههای خودشان کابل کشیدهاند. حسین رضایی که از کسبه قدیمی این محل است و عکسهای آفتابخورده مغازهاش و نوارهای کاست پشت ویترینش، مهر تأییدی بر قدمت اوست، تعریف میکند: «سال 72 که من آمدم، فقط چند خانواده در این خیابان بودیم. من هم فقط دستگاه فتوکپی داشتم و عکاسی نمیکردم. روبهروی مغازهام باغی بود که برق داشت.
سال70 همه چاهها زیر نظر آب و فاضلاب رفت و به آب لولهکشی شهری وصل شدیم. از همین سال70 هم خیابان صدف جزو محدوده شهری قرار گرفت
من و سه خانواده دیگر، با هزینه خودمان کابل خریده بودیم و برق او را به مکان خودمان هم منتقل کرده بودیم. چون چند نفره از یک برق استفاده میکردیم، دائم فیوز میزد و آن زمان دو دستگاه کپی من سوخت. برای اینکه مدام فیوز بالا نزند، آن را قطع کرده و به یک میخ آهنی وصل کرده بودیم.»
رضایی درختهای جلو مغازهاش را نشان میدهد و میگوید: «اینها 25 سال سنشان است. خودم آنها را کاشتهام. درخت توت و گلابی هم بود. با گالن به سختی، از منبع مدرسه آب میآوردم و اینها را آب میدادم. آن زمان اینجا جزو محدوده شهری نبود. بعضی اهالی دیگر هم جلو خانهشان درخت کاشته بودند.
آنهایی که زودتر از من آمده بودند هزینهای پرداخت کرده بودند و آب لولهکشی از منبع داشتند اما من با گالن آب میآوردم تا اینکه سال70 همه چاهها زیر نظر آب و فاضلاب رفت و به آب لولهکشی شهری وصل شدیم. از همین سال70 هم خیابان صدف جزو محدوده شهری قرار گرفت.»
سید حسن میرانوری از سال 68 در خیابان صدف ساکن شده است. او سال 54 که در پادگان لشکر 77 خیابان عدل خمینی(ره) سرباز بوده برای آموختن رانندگی، با ماشینهای لشکر به خیابان صدف و معابر خاکی اطراف میآمده است.
تعریف میکند: «مرحوم ملک از دانشجو تا قائممقام را به فرهنگیان داده بود. از قائممقام تا منظریه را هم به اداره پست و تلگراف بخشیده بود اما منطقه صدف، قطعات بزرگ هزار متری بود که در دست اشخاص بود و به نهاد خاصی تعلق نداشت.»
به گفته او، آن زمان مردم در خیابان صدف مسجد نداشتند.
مرحوم شیخ حسن مظفری معارف، زمینش را که از طرف فرهنگیان به او داده بودند، وقف ساخت مسجد میکند و خود میرانوری، سال 71 مجوز ساخت مسجد را میگیرد و از همان ابتدا تمام کارهای ساخت آن را انجام میدهد. تا امروز هم ناظر بر امور مسجد امیرالمؤمنین(ع) است. این مسجد که بین معلم 40 و 42 قرار دارد، نزدیک خیابان صدف قرار دارد و درواقع اولین مسجدی است که اهالی صدف در آن دور هم جمع شدهاند.
به گفته او، سال 75 مسجد یک فضای ۱۵۰ مترمربعی بوده با سقفی از ایرانیت. در واقع یک نمازخانه موقت بوده که مردم بتوانند در آن نماز جماعت بخوانند. میرانوری به آجرها و نمای ساختمان نگاهی میاندازد و میگوید: «این مسجد، در حال حاضر میلیارد ها تومان ارزش دارد و تمام بنای آن فقط و فقط با کمک اهالی ساخته شده و توسعه پیدا کرده است. خداراشکر به مرور مسجدهای دیگری هم با کمک همین مردم ساخته شد.»
میرانوری که از قدیمیهای محله است میگوید: «ارزش زمینهای این خیابان، چند بار پیشرفت اساسی کرده است. یکی سال 68 بود که تقریبا ارزش زمینها چهاربرابر شد. سالهای 71 و 84 هم قیمت زمینهای صدف یکباره جهش پیدا کرد و بالا رفت. البته به گفته او توسعههای اصلی صدف هم در سالهای 70 به بعد و 80 به بعد اتفاق افتاده است و بخشی از این جهش قیمت به دلیل همین توسعهها بوده است.
سیدحسن هاشمی، از دیگر ساکنان قدیمی خیابان صدف است. او از سال 65 جزو زمینداران این خیابان شده است. اکنون در آستانه 88 سالگی قرار دارد. چشمانش کمسوست و دستانش میلرزد اما بهخوبی به یاد دارد زمانی را که در خیابان صدف، فقط باغ آموزگار بوده و خانه او.
البته آن زمان، خانه فعلیاش باغ بوده. با همان دستان لرزان، زمین پارکینگ منزلش را نشان میدهد و میگوید: «اینجا درختهای هلو داشتیم. خیلی هم درشت و شیرین و آبدار بود. درخت شاتوتی که داشتم الان در حیاط همسایه کناری است.
از وقتی شهرداری از صدف 2 تا 6 را برای کارکنانش ساخت، خیابان صدف از آن حالت بیابانی درآمد
منزلمان در صدف 5 بود و باغمان اینجا (صدف 30). غیر از ما، خانههای دیگری هم تکوتوک در حدفاصل ابتدای صدف و بولوار فرهنگ بودند اما از وقتی شهرداری از صدف 2 تا 6 را برای کارکنانش ساخت، خیابان صدف از آن حالت بیابانی درآمد. بعدش هم اداره پست و تلگراف، خانههای سازمانی ساخت.»
از سمت بولوار فرهنگ به طرف آخر صدف، فقط خانه سیدحسن هاشمی بوده و باغ آموزگار. قسمت اول صدف به خاطر خانههای سازمانی، خیلی زود رشد میکند اما این قسمت، دیرتر و کندتر آباد میشود. او در خانهاش استخری داشته و ابتدا، با تانکر آب میآورده و در استخر میریخته اما بعدها به آب منبع منظریه وصل شده است.
به گفته او، آن زمان بیشتر خانههایی که ساخته میشد آبانبار داشتند و چون آب منظریه و دیگر منبعها جوابگو نبود، آب انبارها را پر و از آن استفاده میکردند.
او یاد والیبالهایی میافتد که مردم در وسط بولوار وکیلآباد بازی میکردند و میگوید: «مردم نخ میبستند به درختها و والیبال بازی میکردند. به نظر او آب و هوای خوب صدف یکی از عواملی بوده که مردم را به سمت این محدوده کشانده است.»